مهندس رضا بیگدلی
بر خلاف کشورهای پیشرفته ، عوامل متعددی وجود دارد که مانع شکوفایی کارآفرینی در کشورهای کمتر توسعه یافته شده است . سر منشاء اصلی عدم توسعه کارآفرینی در اینگونه کشورها عبارتند از :
وجود بوروکراسی اداری و مقررات بعضاً زائد و وجود فشارهای درونی و خارجی تحمیلی بر برنامهریزان اقتصادی موجب به وجودآمدن محدودیتهای فراوانی در جهت نیل به سادهترین اهداف اقتصادی میشود. چنین محیطی باعث سرخوردگی و حتی فرار کارآفرینان میشود که جایی برای بیان و ابراز ایدههای خود نمییابند و خود را درکمند بوروکراسی و روابط ناسالم سازمانهای تصمیمگیرنده میبینند. به همین دلیل جزو جامعه بیتحرک و ساکن میشوند که شرایط و محدودیتها چنین خواستهاند.
بسیار اتفاق میافتد که عدم توجه به یک نوآوری تنها به دلیل مغایرت با استانداردهای تعریفشده یک سازمان منجر به شکست یک ایده و سکون آن میشود و چه بسیار ایدههای خلاقانه که اکنون در آرشیوها و بایگانیهای سازمانهای دولتی و غیر دولتی مسکوت ماندهاند.
خانواده، فردفعال به جامعه تحویل میدهد و خانواده با توجه به فرهنگ حاکم بر جامعه و ارزشی که برای فعالیت و تولید قائل است، افراد را پرورش میدهد. خانواده و یا جامعهای که بنیان آن استفاده از تلاش دیگران و تنبلی و کاهلی باشد، باعث میشود که افراد حتی کارآفرینان از همان ابتدا مسیر را به عکس پیموده و خواهان کسب درآمدهای هنگفت از طریق عرف جامعه باشند. به طور مثال فرهنگ
حاکم بر کشور ژاپن در مورد کار و فعالیت این است: اول کار، دوم کار ، سوم زندگی ، چهارم قناعت در حالی که در بسیاری از کشورهای جهانسوم فرهنگ کار و کوشش در اولویت نیست و یا از اهمیت کمی برخوردار است.
در بسیاری از کشورهای جهانسوم، حمایتهای لازم از جهات مختلف از کارآفرینان نمیشود و به عکس مشاغل دلالی و واسطه گر ی و رانتخواری از رونق بیشتری برخوردار است و برای افرادی که در این بخشهای که برای توسعه اقتصادی نافع نیستند بلکه عمدتاً مضر هم هستند، سودآوری بسیار بالایی دارد، بنابراین انیگزههای حرکت و تلاش کارآفرینان را که قصد خدمت به توسعه اقتصادی کشور را دارند کمرنگ و یا کند میکند.
تمامی کشورهای در حال توسعه به علت پایینبودن تولید وفعالیت ناکافی درگیر مسائل عمدهای چون بیکاری، تورم، با نرخهای دورقمی، بیسوادی، بهرهوریپایین، کیفیت نامطلوب تولیدات، پایین بودن رشد اقتصادی، فساد اداری، تکمحصولیبودن اقتصاد، وابستگیاقتصادی، کسری تراز پرداختها و تراز بازرگانی، بالابودن نرخ تورم، پایین بودن ارزش پول، فزونی واردات نسبت به صادرات، کمکاری بازدهی کم و… هستند که یکی از علل عمده بروز مشکلات ذکرشده، توجه نداشتن به کارآفرینی و کارآفرینان شایسته است.
در بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته ، مشاهده می شود که ، کارگروهی معنای خود را از دست داده و اعتقادی به آن در صحنه واقعیت وجود ندارد. این مشکل در کشور ما در سطح بسیار بالایی قرار دارد . در ایران متاسفانه نه تنها در بخش های اقتصادی که در سایر حوزه های سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و … انجام کار گروهی فوق العاده مشکل است .
عمدهترین اقداماتی که در کشورهای پیشرو در حوزه کارآفرینی(به خصوص ژاپن،آمریکا و کره جنوبی) مشاهده شده است در حوزههای زیر بوده است:
در کشورهای مورد مطالعه مراکز کارآفرینی خدمات مشاورهای در زمینههایی مانند: مدیریت، امور مالی، فعالیتهای تجاری، بازاریابی و گاه تهیه طرحهای توجیهی ارائه میکنند و هزینه ارائه خدمات از سوی دولت پرداخت میشود.
در کشورهای مورد مطالعه مراکز مسؤول کارآفرینی بر کاربرد تکنولوژی و کاربری آن تأکید دارند و به شیوههای گوناگون مانند دادن وام برای ماشینآلات نو میکوشند این هدف تحقق پذیرد.
علاوه بر خدمات مشاورهای حمایتهای اطلاعرسانی برای فعالیتهای خرد نیز متداول است. این اطلاعرسانی شامل مواردی همچون وضعیتتجاری، مدیریتی وفنی میشود.
ایجاد و تقویت پیوند درمیان تولیدکنندگان یک جامعه را میتوان از اساسیترین پایههای توسعه به شمار آورد، از این رو در سیاست کارآفرینی این اصل مدنظر قرار میگیرد و در برخی موارد ایجاد پیوند بین بنگاههای خرد و بزرگ در شمار وظایف مراکز کارآفرینی قرار گرفته است.
در راستای تقویت تکنولوژیک و حمایتهای اطلاعرسانی، تلاش شده است تا میان بنگاههای خرد از یک سو و مراکز علمی و فنی از سوی دیگر پیوند برقرار شود. این ارتباط از طریق مراکز توسعه کارآفرینی و درحوزههایی مانند تحقیق، آموزش و توسعه صنعتی برقرار میشود.
یکی از بارزترین اقدامات کمک به بنگاههای خرد برای دستیابی به سرمایه مالی است. این اقدام متکی بر این بینش است که بنگاههای خرد به طور نسبی از سوی کسانی هدایت و مدیریت میشود که توان مالی محدودی دارند و به همین لحاظ میل به کاربرد تکنولوژیهای کاربر دارند. به همین خاطر سهولت در دادن وام از ویژگیهای ظرفیتسازی سرمایه مالی تلقی میشود.
آموزش کارآفرینی سیاستی است که به طور مستقیم بر کمیت و کیفیت عرضه کارآفرین در یک جامعه اثر میگذارد، به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها به ویژه در کشورهای پیشرفته که تا حد امکان موانع و مشکلات برطرف شدهاند و دولتها به شکوفا کردن توان بالقوه مردم پرداخته اند. در چارچوب این مجموعه اقدامات است که در بسیاری از کشورها هدفهای گوناگون اقتصادی اجتماعی دولت مانند افزایش صادرات و توسعه مناطق محروم تحقق میپذیرد.
مخترع برتر کشور
مهندس رضابیگدلی
در مورد تعریف کارآفرینی دیدگاه های مختلفی وجود دارد و درک کامل مفهوم و موضوع \" کارآفرینی \" نیازمند اطلاع از دیدگاه های بین رشته ای می باشد. کارآفرینی برحسب ماهیت خود و توجه محققان رشته های مختلف از نظر روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، صنعت و حتی تاریخی تعریف شده است.
واژه کارآفرینی از کلمه فرانسوی " Entrepreneurs " به معنای "متعهد شدن " نشات گرفته است کارآفرینی اولین بار مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت و تمامی مکاتب اقتصادی از قرن 16 میلادی تا کنون به نحوی کارآفرینی را در نظریه های اقتصادی خویش تشریح نموده اند.
کارآفرینی از مباحثی است که در تمامی ابعاد توسعه اقتصادی و اجتماعی از حدود 20 سال به این طرف عملاً در دنیای تجارت و کسب و کار مطرح شده است، از جمله تعاریف کارآفرینی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
" سرمایه هرگز ایده را به حرکت در نمی آورد بلکه این ایده است که محرک سرمایه است و موفقیت در کسب و کار ، با ایده ی نوآورانه و خلاق که به همراه سرمایه منجر به ارائه ی محصول جدید در بازار می شود رقم می خورد که این را اصطلاحا کارآفرینی می گوییم".
برای شناخت فرد کارآفرین باید ابتدا بدانیم که او چه کارهایی می کند و سپس دریابیم کدام خصوصیات و ویژگی های شخصیتی او را از دیگران متمایز می کند.کارآفرین فردی است دارای ایده و فکر جدید که از طریق فرآیند ایجاد کسب و کار ( کسب و کار خانگی ، کسب و کار مجازی، کسب و کار در مغازه یا شرکت یا سازمان ) توام با بسیج منابع و مخاطره مالی و اجتماعی ، محصول یا خدمت جدیدی را به بازار عرضه می کند.
ژوزف شومپیتر( 1934) فرآیند کارآفرینی را " تخریب خلاق " می نامد. به عبارت دیگر ویژگی تعیین کننده در کارآفرینی همانا انجام کارهای جدید و یا ابداع روشهای نوین در امور جاری است. روش نوین همان "تخریب خلاق " می باشد. از نظر وی نوآوری در هر یک از زمینه های ذیل کار آفرینی محسوب می شود.
1- ارائه کالای جدید
2- ارائه روش جدید در فرآیند تولید
3- گشایش بازاری جدید
4- یافتن منابع جدید
5- ایجاد هر گونه تشکیلات جدید در صنعت
کارآفرینی کیفیتی است که افراد را قادر می سازد یک فعالیت جدید را شروع کنند یا با قدرت و به طور ناباورانه فعالیت موجود را توسعه دهند.
کارآفرینی موتور تحول و توسعه اقتصاد، فرهنگ و جامعه است. رشد و فراگیری این پدیده می تواند به تحول و دگرگونی اساسی در اقتصاد ملی منجر شود. کارافرینی فرآیندی است که طی ان فرد کارآفرین با ارائه ایده و فکر جدید ایجاد کسب و کار با قبول مخاطره و تحمل ریسک، محصول و خدمت جدید را ارائه میکند.
اگرچه تعاریف گوناگونی از کارآفرینی ارائه شده است، لیکن بیشتر نویسندگان و صاحب نظران در مجموع کارآفرینی را " فرآیند شناسایی فرصتهای اقتصادی، ایجاد کسب و کار و شرکتهای جدید، نوآور و رشد یابنده برای بهره برداری از فرصتهای شناسایی شده می دانند که در نتیجه آن کالا ها و خدمات جدیدی عرضه می شود.
ریچارد کانتیلون (1730) اولین کسی بود که این واژه را در علم اقتصاد ابداع نمود و آن را اینگونه تعریف نمود : کارآفرین فردی است که ابزار تولید را به منظور ترکیب به صورت محصولاتی قابل عرضه به بازار خریداری می کند. کارآفرین در هنگام خرید از قیمت نهایی محصولات اطلاع ندارد.
جان باپتیست سی (1803) کار آفرین را فردی میداند که مسئولیت تولید و توزیع فعالیت اقتصادی خود را بر عهده دارد.
فرانک نایت (1921) کار آفرینان را کسانی میشناسد که در شرایط عدم قطعیت به اتخاذ تصمیم می پردازند و پیامدهای کامل آن تصمیمات را نیز شخصاً می پذ یرند.
طبق نظر کاسون (1982) کار آفرین فردی است که تخصص وی "تصمیم گیری عقلایی و منطقی در مورد ایجاد هماهنگی در منابع کمیاب " میباشد. وی " داشتن توان داوری و قضاوت " را عنصری مشترک در تمامی کار آفرینان تشخیص داده است .
از دیدگاه کارلند (1984) کار آفرین فردی است که شرکتی را به منظور سود و رشد تاسیس مینماید و آنرا مدیریت کرده و از آن برای پیشبرد اهداف شخصی استفاده میکند.
همچنین به تعاریف زیر نیز می توان اشاره کرد: کارآفرین کسی است که توانایی آن را دارد تا فرصتهای کسب و کار را ببیند و آنها را ارزیابی کند، منابع لازم را جمع آوری و از آنها بهره برداری نماید، و سپس عملیات مناسبی را برای رسیدن به موفقیت پی ریزی نماید.
کارآفرینان کسانی هستند که با ایجاد محصولات وخدمات نوین مورد نیاز مردم، درآمد خوبی کسب می کنند. معمولاً گمان می رود که کارآفرینان در راه اندازی شرکتها تبهر دارند در هر حال، آنها، از هیچ، کسب و کارجدید خلق می کنند. آنها به رغم مخاطرات بسیار، پیشگام کارهای جدید می شوند.
با توجه به تعاریف فوق ، در خیلی از موارد، به خاطر نزدیکی و وجود تشابهات بین واژه های کارآفرین ، نوآور، مخترع، سرمایه گذار، و مدیر ، آنها را به جای یکدیگر به کار می برند. در این قسمت به تفاوت های آنان اشاره می شود.
خلاقیت یک پدیده ذهنی است و فرد خلاق کسی است که فکر و ایدهی جدیدی دارد و به دنبال روش جدیدی برای هر موضوع است. به عنوان مثال هر کدام از افراد عادی در مواجه شدن با شیشه کثیف خودرو ، به این فکر می افتد که شیشه را تمیز کند. ولی فرد خلاق احتمالا به این فکر می افتد که چگونه می توان شیشه ای تولید کرد که کثیف نشود. در اینجا فرد خلاق به دنبال راه تازه برای یک مشکل است.
خلاقیت و اختراع به هم نزدیک اند.گفته شده که فرد خلاق ، به دنبال راه و روش تازه برای حل مشکل است. اما او هنوز راه و روش را پیدا نکرده است.ایجاد کننده راه و روش تازه ، همان مخترع است. پس مخترع کسی است که روش یا محصولی را برای اولین بار تولید می کند.در مثال فوق، کسی که شیشه ای تولید کند که کثیف نشود و نیاز به شستن نداشته باشد، مخترع است.
کسی است که قابلیت استفاده و مقرون به صرفه بودن محصول اختراع شده را بررسی و در صورت امکان، آن را تجاری می کند. در مثال بالا ، پس از اختراع شیشه توسط مخترع، فرد نوآور بررسی می کند که شیشه تولیدی در مقایسه با شیشه های قبلی، چقدر مقرون به صرفه و اقتصادی است.
سرمایه گذار کسی است که سرمایه ( مالی ) را در اختیار افراد (در اینجا منظور کارآفرینان است) می گذارد و در برابر آن در سود به دست آمده نیز شریک می شود. در مثال فوق ، کارآفرین برای تجاری کردن محصول تازه اختراع شده (شیشه) احتمالا به سرمایه زیادی نیاز دارد.به همین دلیل با سرمایه گذاری صحبت می کند تا از سرمایه او برای انتقال محصول به بازار استفاده کند. سرمایه گذار نیز قبول می کند و سرمایه خود را در اختیار کارآفرین قرار می دهد و در پی آن، در سودی که او از این راه به دست می آورد شریک می شود.
مدیران ، واحد کسب و کار را اداره می کنند و کارآفرینان با نگاه فرصت گرایانه، واحد کسب و کار را راه اندازی می کنند. از آنجا که هر کارآفرینی مسئولیت تمام کارهای مربوط به کسب و کار را بر عهده دارد، به طور کلی می توان گفت هر کارآفرینی مدیر است اما هر مدیری کارآفرین نیست. به تفاوت این دو در جدول اشاره شده است.
کارآفرینان مدیران
در آینده زندگی می کنند.
علاقه به تغییر دارند.
فرصت گرا محسوب می شوند.
یک خانه می سازند و بلافاصله برای خانه بعدی برنامه می ریزند. در گذشته زندگی می کنند.
علاقه به ثبات دارند.
تهدید گرا محسوب می شوند.
یک خانه می سازند و می خواهند تا ابد در آن زندگی کنند.
همان گونه که در تعاریف بالا نیز اشاره شد، کارآفرین کسب و کاری را برای خود راه می اندازد. او در راه اندازی و ادامه کسب و کار خود، معمولا کارهای زیر را انجام میدهد:
• سرمایه اش را با ریسک مواجه می کند.
• امور مربوط به خودش را شخصا سازماندهی می کند.
• تصمیم گیرندهی کارش، خودش است.
• مجبور است برای ادامه فعالیت ، مشتریان را خودش پیدا کند.
• هم زمان به فعالیت های متفاوتی می پردازد.
مهندس رضابیگدلی
مخترع برتر ایران
طراح و مخترع پروژه های راهبردی و کاربردی