کافه ای ها

تفریح و سرگرمی

کافه ای ها

تفریح و سرگرمی

دانیل عاشق ساحل

هر شنبه دانیل و خانواده اش رفتن به ساحل. آنها زندگی به دور از ساحل، اما یک بار در هفته از خانواده می شود به ماشین و پدر دانیال درایو برای ساعت تا زمانی که آنها می رسند.
پدر و مادر دانیال عشق ساحل. دانیل و خواهر و برادر خود را دوست دارم ساحل. سگ خانواده را دوست دارد در ساحل بسیار.
اما یک مشکل برای رفتن به ساحل هر هفته است. پدر دانیال می شود از رانندگی ساعت بسیاری خسته می شود. بقیه خانواده می شود از نشستن در ماشین برای ساعت های بسیاری خسته می شود. مادر دانیال می گوید: "آن را سرگرم کننده در ساحل، اما طول می کشد بیش از حد زمان برای رسیدن به آنجا و بازگشت!"
دانیل و خواهر و برادرش بسیار غم انگیز است. آنها می خواهند به رفتن به ساحل، اما این یک مشکل است. آنها سعی می کنند به استخر شنا، اما از آن است که همان چیزی نیست.
یک روز پدر و مادر دانیال می آیند تا با بچه ها صحبت کنید. آنها می گویند: "ما یک مشکل برای رفتن به ساحل هر هفته، اما عشق ما ساحل، و تو را دوست دارم در ساحل، و سگ را دوست دارد در ساحل بنابراین ما باید یک راه حل ما نیاز به نزدیک ساحل زندگی می کنند..!"
دانیل و خواهر و برادر خود را بسیار خوشحال هستند! در حال حاضر آنها در نزدیکی ساحل زندگی می کنند. آنها به ساحل بروید هر روز!

پایان



رضا بیگدلی
کافه ای ها
استارت آپ کافه ای ها
سایت تفریحی
سایت تفریح و سرگرمی
سایت سرگرمی
دانلود کتاب
دانلود آهنگ
دانلود نرم افزار اندروید
سایت خبری ربلک
اخبار تجارت
کسب و کار اینترنتی
کسب و کار آنلاین
کسب و کار نوین
استارت آپ
نابغه الکترونیک رضا بیگدلی
طراح ارشد رباتیک ایران
بهترین طراح ربات ایران
مرد اول رباتیک ایران
مرد اول الکترونیک ایران
دانلود برنامه اندروید
اندروید
نرم افزار اندروید
بازی اندروید
بازی برای اندروید
برنامه برای اندروید
اندرویدی ها
کافه اندروید
کافه جدید برای اندروید
مهندس رضا بیگدلی

مایکروسافت هولولنز بررسی کیت توسعه تمدن: یک روزنه به آینده

بررسی مایکروسافت کیت توسعه تمدن هولولنز کمی شبیه گرفتن یک سفر به آینده، بازگشت به خانه و سپس تلاش برای توصیف آن به دوستان خود. نسخه امروز کاملا آماده برای بار نخست نیست، و حتی ممکن است دهه بود قبل از هدست AR رسیدن به پتانسیل کامل خود را. اما سیگار مقدس، مایکروسافت گرفته شده اولین گام قابل ملاحظه است.
قبل از پریدن در، در نظر داشته باشید که "بررسی" به معنی چیزی کمی متفاوت است زمانی که ما در حال صحبت کردن در مورد سخت افزار توسعه پیش مصرف کننده. معمولا ما این چیزها انتشار به شما کمک کند تصمیم گیری یا نه به خرید محصولات، اما در این مورد که پاسخ ساده است: مگر در مواردی که شما یک توسعه دهنده و یا adopter اولیه غنی از کثیف هستید، هولولنز خرید نیست. انتخاب برنامه آن است که هنوز کوچک است، و نسخه مصرف کننده تقریبا به طور قطع هزینه کمتر و بهبود در چیزهای دیگر.
با توجه به آن، چه نسخه توسعه دهنده هولولنز کند این است که زمینه را برای یک نوع محصول که بر خلاف هر چیزی که ما قبل از دیده می شود. در حالی که ما در حال حاضر واقعیت مجازی و سایر محصولات ما به عنوان واقعیت افزوده (AR) دیده ام، این چیزی است که ما اولین هدست AR "واقعی" است. نه تنها هولولنز پوشش اشیاء مجازی در بالای نمایش در دنیای واقعی خود را، اما آن را نیز می داند که در آن کف، دیوار، لامپ ها و جداول خود را - اجازه دادن به درآمیزند مجازی و واقعی به عنوان اگر آنها همه محدودیت های فیزیکی همان محدود شد.
بنابراین ما باید چیزهایی مانند شخصیت های بازی های ویدئویی که اجرا تا کنار دیوار خود را، جهش تماس خاموش و سپس بر روی بیش از هاپ تماس سگ خواب خود را است. شما مشاهده صفحات برنامه، آیا اسکایپ، له آب نبات و یا یک مرورگر وب، دوخته به دیوار خود را و یا تلویزیون. یا انسان به اندازه شخصیت های مجازی که یک صندلی در صندلی کنار شما، در حالی که توجیه شما در ماموریت بعدی خود را.
وجود دارد شرکت های دیگر در حال حاضر در چیزهای مشابه در پشت درهای بسته (از جمله راه اندازی سحر و جادو جهش) کار می کند، اما مایکروسافت بصورتی پایدار و محکم پرچم خود را در این چمن AR کاشته هنگامی که آن را هولولنز 19 ماه پیش نشان داد، و هیچ محصول دیگر عمومی انجام هر کاری از راه دور نزدیک به این.
اگر تالار GO است "لطفا لطفا به من" از AR، پاپ آدامس بادکنکی که چیزی جدید و متفاوت را به کانون توجه تجاری جریان اصلی کشش، پس از آن هولولنز یک برش خشن از سفید آلبوم است.
هدست AR نهایی، یک پاره پاره از یک میلیون توهمات علمی تخیلی، انجام خواهد داد آنچه هولولنز امروز می کند، در حالی که همچنین با اضافه کردن چیزهایی مانند یک میدان 180 درجه نظر (FOV)، تمام طول روز عمر باتری و یک فاکتور فرم که باعث نمی شود شما مانند روبوکاپ است. آنچه که ما امروز یک قطعه قطعا در خانه از چرخ دنده ها، با تنها چند ساعت از زمان فعال و یک میدان کوچیک نظر است.
هولولنز، FOV، هر چند، که چه چیزی ناامید کننده ترین: این جایزه را به تصاویر بازاریابی مایکروسافت برای هولولنز، که رنگ یک تصویر گمراه کننده از آنچه شما امروز دریافت کنید. عکس های مطبوعاتی این شرکت را نگاه هدست می خواهم آن را به خوبی در راه خود را به این است که هدست AR نهایی، FOV فوق العاده گسترده ای و تمام.
برای قرار دادن میدان دید را به چشم انداز، در اینجا یک شات ما با هم متصل است که نشان تقریبا چه مواد تبلیغاتی مایکروسافت که ما باور به دنبال از طریق هولولنز است مانند امروز:اما در اینجا تقریبا آنچه شما واقعا می خواهم دید، به دنبال در همان صحنه از همان زاویه ای:
هنگامی که سر خود را شما حرکت می کند و راه رفتن در اطراف برای دیدن "هولوگرام" را از زوایای مختلف، و سپس ذهن خود را شروع خواهد شد به قرار دادن با هم قطعات و احساس اشیاء مجازی همه در اطراف شما وجود دارد. اما در هر نقطه داده، شما تنها به رفتن به مجازی از طریق یک پنجره کوچک شناور به طور مستقیم در مقابل از شما. این یک سازش بزرگ است - و یکی مایکروسافت کمتر از صف مقابل در مورد بوده است.
ضربه زن این است، هنگامی که شما یک گام به عقب و در چگونه جلا دستگاه در کل نگاه کنید، و در نظر گرفتن چگونه بسیار زود آن را در این بازی AR است، FOV هولولنز "کاملا قابل قبول است. اگر جایگزین شد مایکروسافت نگه داشتن دستگاه قفل شده پشت درهای بسته، در انتظار به آن را آشکار به مردم تا زمانی که FOV به محدوده 96-110 درجه واقعیت مجازی نزدیک بود، پس ما می توانیم با این دیدگاه کوچک زندگی می کنند. ما عاشق این نوع از پیش نمایش که دنده قبل از انتشار مانند هولولنز اجازه می دهد تا ما را به.
ما نه تنها می تواند کمک کند اما نقطه حوض هنگامی که یک شرکت بی ارزش مجموعه مانند انتظارات غیر واقعی - که همچنین شامل مایکروسافت دموی مختلف رویداد و فیلم تبلیغی. مایکروسافت گلگون فروش زمین برای هولولنز امروز چیزی کمتر از یک دروغ آشکار است.
اگر شما می توانید گذشته که فریب دور چندان گاه به گاه، به هولولنز می تواند به شما در سفر جادویی حتی با انتخاب برنامه در حال حاضر اندک و FOV خندهدار کوچک،. بر خلاف VR، که در آن شما در مورد محیط واقعی خود را فراموش حالی که شما به ظاهر به سرزمین های فانتزی دوربری، AR به جای شما mystifies با ادغام فانتزی با واقعی است. بنابراین شما می توانید یک تماس تصویری با کسی که دستورالعمل هایی که در هوا شناور خط خطی، پشت پا زدن و تماشای فیلم های یوتیوب در چه به نظر می رسد مانند یک تلویزیون 50 اینچ حلق آویز بر روی دیوار خود یا حل یک جرم و جنایت با بررسی صحنه جرم بازسازی در، باید خود را اتاق نشیمن را.
در حالی که آنچه هولولنز هم اکنون می توانید درست انجام فوق العاده هیجان انگیز است، تصورات ما واقعا شروع به شلیک هنگامی که ما نگاه به آینده در جایی که در نهایت می توانید بروید.
اولین AR مصرف کننده به احتمال زیاد فقط یک نیم قدم یا دو جلوتر از آنچه که ما امروز را ببینید. اما حتی یک دستگاه در درجه اول در خانه مثل این با زمینه بسیار محدود از نظر هنوز هم می تواند یک قاتل کالا نسل اول است. مهم این است که به توسعه دهندگان زمان برای ایجاد بیشتر، برنامه های عمیق تر و تخیلی تر است که بر روی نمونه کوچک امروز ما می بینیم ساخت.
خیلی بیشتر پایین جاده، یک بار معمای FOV حل شده است، هنگامی که عوامل شکل به اندازه کافی ظریف به زندگی اجتماعی قابل قبول و باتری می تواند یک روز کامل گذشته، پس از آن آسمان خواهد بود که حد. در این نقطه، شما ممکن است قادر به دور انداختن گوشی های هوشمند خود. هنگامی که شما می توانید قطع (و یا شناور) یک صفحه نمایش در هر نقطه که شما می خواهید، ایجاد نسخه مجازی از دستگاه های واقعی استفاده می کنید امروز، و تماس ویدیویی داشته هولوگرافی با کسی که در طرف دیگر از جهان، شما ممکن است دریابید که کامپیوتر صفحه نمایش لمسی نشستن در جیب شما هیچ ضروری بیش از یک تلفن ثابت امروز است.
اگر شما همیشه تصور آینده ای علمی تخیلی پاره پاره از گزارش اقلیت (یا هر یک از صدها نفر از دیگر علمی تخیلی / مواد فانتزی)، با صفحه نمایش و هولوگرام همه در اطراف شما شناور، با دست خالی خود را کنترل، پس از آن که به احتمال زیاد به رخ از طریق توهم AR از هر راه دیگری.
برگشت به هدست فیزیکی به خودی خود، آن را بسیار بیشتر جلا از شما می خواهم از قبل از انتشار دنده توسعه انتظار می رود. من آن را به سبک و راحت، و بد نیست برای پوشیدن حتی با عینک در زیر. ساخته شده در بلندگوهای خود استفاده صوتی موضعی، به طوری که برای تلفن های موبایل به نظر می رسد از همان جهت آینده شود که آنها شبیه آنها در حال آمدن از. و در حالی که ما آسیب آزمون واحد بررسی ما 3000 $ جرأت نیست، آن را حداقل احساس محکم است، با پلاستیک است که بیشتر از انواع ضخامت و جامد از افراطی نازک و شل و ول کمتر مطلوب.
عمر باتری چند ساعت است تنها در حال حاضر، که مقدار زیادی برای ما. مگر اینکه شما در حال عبور هولولنز برای دوستان مختلف و یا اعضای خانواده به صرف یک ساعت یا بیشتر، ما فکر نمی کنم شما نیاز به آن را ترک بر روی هر طولانی تر از آن در حال حاضر. عمر باتری نمی خواهد نیاز به خارج از نمودار تا زمانی که شرکت شروع به ساخت نسخه های است که چیزی شبیه عینک های عادی، که شما می خواهید به پوشیدن در ملاء عام. هولولنز امروز قطعا وجود ندارد.
در هوا کنترل حرکت خوب کار می کند برای استفاده محدود از مدل فعلی است. ما نه در نقطه هنوز، هر چند، که در آن شما می توانید برسد، کش رفتن و دست های خود را به طور کامل شیر به طور مستقیم، و نگاه کنید به "هولوگرام" پاسخ به آرامی به عنوان اگر شما کشیدن شد گوشی های هوشمند خود: از آن نیاز حرکات بسیار خاص است که هدست را قدم به قدم شما را از طریق اولین بار شما را در هدست قرار داده است. در این روش انسانی هنوز هم خواسته برای انطباق با تکنولوژی، به جای راه دیگری در اطراف، که معمولا یک پرچم قرمز بزرگ که چیزی هنوز آماده برای مصرف مصرف کننده نیست (است).
مایکروسافت شامل یک دستگاه کنترل صدای کلیک بلوتوث را فعال کنید کمی، آن پیدا کنیم و ترجیح داده به حرکات دست را تا حدودی دست و پا گیر.
با نگاهی به هولولنز برای آنچه در آن است، ما می بینیم کوچک - اما باور نکردنی - نگاهی به آینده.
بر اساس نظر عموم مردم است که مدیران مایکروسافت ساخته شده اند، آن را مانند به طور چشمگیری بهبود میدان دید ممکن است نیاز به بیشتر از یک بازاندیشی در طولانی مدت از یک سری از تکرار کوتاه مدت برای تلفن های موبایل. که کمی نگران کننده است. و، دوباره، انفجار سپر طراحی کلاه ایمنی نیز حکم می کند که ما سال های بسیاری، احتمالا دهه هستید، به دور از نوع دنده AR ظریف که هر کسی اما برجسته ترین پیشگامانی می خواهید به لباس در ملاء عام. ما اعتقاد داریم که گوشی های هوشمند خواهد شد AR جایگزین روزی، اما آن روز ممکن است خیلی دور است که آن را آیفون 27 یا Galaxy Note 38 که شما در حال پرتاب به نفع کسانی که عینک سحر و جادو است.
وجود خواهد داشت یک دوره انتقالی طولانی در بین آنچه که ما امروز می بینیم که آینده AR نهایی. گام بعدی خواهد بود AR-کیفیت بالا است که چیزی است که شما برای کار استفاده کنید و یا بازی پشت درهای بسته را در درجه اول - و هنوز هم یک محصول بسیار سرد خواهد بود. قبل از آن را جایگزین گوشی های هوشمند، AR بعدی به VR نشستن به عنوان پسر عموی دور خود - نه که شجاعانه به سرمایه گذاری را به مکان های عمومی است.
همانطور که ما در بالای گفت: هولولنز امروز چیزی است که شما می خواهید برای خرید مگر اینکه شما در حال ساخت برنامه های کاربردی برای آن نمی باشد. اما اگر مایکروسافت می تواند اولین نسخه مصرف کننده قیمت پایین را به یک طیف مشابه به عنوان دسته کوچک موسیقی جاز بهترین هدست 1 نسل VR + کامپیوتر دریافت (اجازه دهید بگویم اطراف 1500 $)، سپس هولولنز می تواند نقشی مشابه به عنوان Oculus ریفت امروز و HTC Vive به بازی: اینده دنده متشکریم که شما دوستان خود را دعوت به سعی کنید، لبخند که شما تماشا دهان خود را آگاپه اولین بار آنها آن را در قطع. یک قطعه کوچک از هری پاتر-مانند سحر و جادو از ورود جهان قطعا مشنگ ما است.

شما می توانید اطلاعات بیشتر در مورد 3000 $ هولولنز کیت توسعه تمدن در صفحه محصول زیر را بخوانید. فقط همه چیز را به یاد داشته باشید آن را به شما نشان میدهد یک دروغ است.




رضا بیگدلی
کافه ای ها
استارت آپ کافه ای ها
سایت تفریحی
سایت تفریح و سرگرمی
سایت سرگرمی
دانلود کتاب
دانلود آهنگ
دانلود نرم افزار اندروید
سایت خبری ربلک
اخبار تجارت
کسب و کار اینترنتی
کسب و کار آنلاین
کسب و کار نوین
استارت آپ
نابغه الکترونیک رضا بیگدلی
طراح ارشد رباتیک ایران
بهترین طراح ربات ایران
مرد اول رباتیک ایران
مرد اول الکترونیک ایران
دانلود برنامه اندروید
اندروید
نرم افزار اندروید
بازی اندروید
بازی برای اندروید
برنامه برای اندروید
اندرویدی ها
کافه اندروید
کافه جدید برای اندروید
مهندس رضا بیگدلی

از داستان کوتاه انگلیسی لذت ببرید

The Winepress

A short story by Josef Essberger

grapes


"You don't have to be French to enjoy a decent red wine," Charles Jousselin de Gruse used to tell his foreign guests whenever he entertained them in Paris. "But you do have to be French to recognize one," he would add with a laugh.

After a lifetime in the French diplomatic corps, the Count de Gruse lived with his wife in an elegant townhouse on Quai Voltaire. He was a likeable man, cultivated of course, with a well-deserved reputation as a generous host and an amusing raconteur.

This evening's guests were all European and all equally convinced that immigration was at the root of Europe's problems. Charles de Gruse said nothing. He had always concealed his contempt for such ideas. And, in any case, he had never much cared for these particular guests.

The first of the red Bordeaux was being served with the veal, and one of the guests turned to de Gruse.

"Come on, Charles, it's simple arithmetic. Nothing to do with race or colour. You must've had bags of experience of this sort of thing. What d'you say?"

"Yes, General. Bags!"

Without another word, de Gruse picked up his glass and introduced his bulbous, winey nose. After a moment he looked up with watery eyes.

"A truly full-bodied Bordeaux," he said warmly, "a wine among wines."

The four guests held their glasses to the light and studied their blood-red contents. They all agreed that it was the best wine they had ever tasted.

One by one the little white lights along the Seine were coming on, and from the first-floor windows you could see the brightly lit bateaux-mouches passing through the arches of the Pont du Carrousel. The party moved on to a dish of game served with a more vigorous claret.

"Can you imagine," asked de Gruse, as the claret was poured, "that there are people who actually serve wines they know nothing about?"

"Really?" said one of the guests, a German politician.

"Personally, before I uncork a bottle I like to know what's in it."

"But how? How can anyone be sure?"

"I like to hunt around the vineyards. Take this place I used to visit in Bordeaux. I got to know the winegrower there personally. That's the way to know what you're drinking."

"A matter of pedigree, Charles," said the other politician.

"This fellow," continued de Gruse as though the Dutchman had not spoken, "always gave you the story behind his wines. One of them was the most extraordinary story I ever heard. We were tasting, in his winery, and we came to a cask that made him frown. He asked if I agreed with him that red Bordeaux was the best wine in the world. Of course, I agreed. Then he made the strangest statement.

"'The wine in this cask,' he said, and there were tears in his eyes, 'is the best vintage in the world. But it started its life far from the country where it was grown.'"

De Gruse paused to check that his guests were being served.

"Well?" said the Dutchman.

De Gruse and his wife exchanged glances.

"Do tell them, mon chéri," she said.

De Gruse leaned forwards, took another sip of wine, and dabbed his lips with the corner of his napkin. This is the story he told them.

At the age of twenty-one, Pierre - that was the name he gave the winegrower - had been sent by his father to spend some time with his uncle in Madagascar. Within two weeks he had fallen for a local girl called Faniry, or "Desire" in Malagasy. You could not blame him. At seventeen she was ravishing. In the Malagasy sunlight her skin was golden. Her black, waist-length hair, which hung straight beside her cheeks, framed large, fathomless eyes. It was a genuine coup de foudre, for both of them. Within five months they were married. Faniry had no family, but Pierre's parents came out from France for the wedding, even though they did not strictly approve of it, and for three years the young couple lived very happily on the island of Madagascar. Then, one day, a telegram came from France. Pierre's parents and his only brother had been killed in a car crash. Pierre took the next flight home to attend the funeral and manage the vineyard left by his father.

Faniry followed two weeks later. Pierre was grief-stricken, but with Faniry he settled down to running the vineyard. His family, and the lazy, idyllic days under a tropical sun, were gone forever. But he was very happily married, and he was very well-off. Perhaps, he reasoned, life in Bordeaux would not be so bad.

But he was wrong. It soon became obvious that Faniry was jealous. In Madagascar she had no match. In France she was jealous of everyone. Of the maids. Of the secretary. Even of the peasant girls who picked the grapes and giggled at her funny accent. She convinced herself that Pierre made love to each of them in turn.

She started with insinuations, simple, artless ones that Pierre hardly even recognized. Then she tried blunt accusation in the privacy of their bedroom. When he denied that, she resorted to violent, humiliating denouncements in the kitchens, the winery, the plantations. The angel that Pierre had married in Madagascar had become a termagant, blinded by jealousy. Nothing he did or said could help. Often, she would refuse to speak for a week or more, and when at last she spoke it would only be to scream yet more abuse or swear again her intention to leave him. By the third vine-harvest it was obvious to everyone that they loathed each other.

One Friday evening, Pierre was down in the winery, working on a new electric winepress. He was alone. The grape-pickers had left. Suddenly the door opened and Faniry entered, excessively made up. She walked straight up to Pierre, flung her arms around his neck, and pressed herself against him. Even above the fumes from the pressed grapes he could smell that she had been drinking.

"Darling," she sighed, "what shall we do?"

He badly wanted her, but all the past insults and humiliating scenes welled up inside him. He pushed her away.

"But, darling, I'm going to have a baby."

"Don't be absurd. Go to bed! You're drunk. And take that paint off. It makes you look like a tart."

Faniry's face blackened, and she threw herself at him with new accusations. He had never cared for her. He cared only about sex. He was obsessed with it. And with white women. But the women in France, the white women, they were the tarts, and he was welcome to them. She snatched a knife from the wall and lunged at him with it. She was in tears, but it took all his strength to keep the knife from his throat. Eventually he pushed her off, and she stumbled towards the winepress. Pierre stood, breathing heavily, as the screw of the press caught at her hair and dragged her in. She screamed, struggling to free herself. The screw bit slowly into her shoulder and she screamed again. Then she fainted, though whether from the pain or the fumes he was not sure. He looked away until a sickening sound told him it was over. Then he raised his arm and switched the current off.

The guests shuddered visibly and de Gruse paused in his story.

"Well, I won't go into the details at table," he said. "Pierre fed the rest of the body into the press and tidied up. Then he went up to the house, had a bath, ate a meal, and went to bed. The next day, he told everyone Faniry had finally left him and gone back to Madagascar. No-one was surprised."

He paused again. His guests sat motionless, their eyes turned towards him.

"Of course," he continued, "Sixty-five was a bad year for red Bordeaux. Except for Pierre's. That was the extraordinary thing. It won award after award, and nobody could understand why."

The general's wife cleared her throat.

"But, surely," she said, "you didn't taste it?"

"No, I didn't taste it, though Pierre did assure me his wife had lent the wine an incomparable aroma."

"And you didn't, er, buy any?" asked the general.

"How could I refuse? It isn't every day that one finds such a pedigree."

There was a long silence. The Dutchman shifted awkwardly in his seat, his glass poised midway between the table and his open lips. The other guests looked around uneasily at each other. They did not understand.

"But look here, Gruse," said the general at last, "you don't mean to tell me we're drinking this damned woman now, d'you?"

De Gruse gazed impassively at the Englishman.

"Heaven forbid, General," he said slowly. "Everyone knows that the best vintage should always come first."




چرخشت
یک داستان کوتاه توسط جوزف Essberger
انگور "شما لازم نیست که به فرانسه برای لذت بردن از شراب قرمز مناسب و معقول،" چارلز Jousselin د Gruse استفاده به مهمانان خارجی خود هر زمان که او آنها را در پاریس سرگرم. "اما شما مجبور به فرانسه به رسمیت شناختن یک،" او خواهد با خنده اضافه کنید.
پس از یک عمر در هیئت دیپلماتیک فرانسه، کنت د Gruse با همسرش در یک خانه شهری زیبا بر روی رعایت ولتر زندگی می کردند. او یک مرد دوست داشتنی، کشت البته، با شهرت خوبی سزاوار به عنوان یک میزبان سخاوتمندانه و داستان سرا سرگرم کننده بود.
مهمان این شب تمام اروپا و همه به طور مساوی متقاعد شده است که مهاجرت در ریشه مشکلات در اروپا بود. شارل Gruse گفت: هیچ چیز. او همیشه تحقیر خود را برای چنین ایده پنهان کرده بود. و، در هر صورت، او هرگز برای این مهمان خاص مراقبت.
برای اولین بار از بوردو قرمز با گوشت گوساله خدمت کرده بود، و یکی از مهمانان تبدیل به د Gruse.
"بیا، چارلز، آن حساب ساده است. هیچ چیزی برای انجام با نژاد و رنگ. باید یه کیسه از تجربه این نوع از چیزی. حال چه D'شما می گویند؟"
"بله، می باشد. کیف."
بدون کلمه ای دیگر، د Gruse برداشت شیشه ای خود را معرفی و پیازی، بینی winey خود. پس از لحظه ای او را با چشم های خیس نگاه کرد.
"بوردو واقعا تنومند،" او گفت گرمی، "شراب در میان آب گوجه فرنگی."
چهار مهمان عینک خود را به نور برگزار می شود و محتویات قرمز خون را مطالعه کردند. همه آنها توافق کردند که آن را به بهترین شراب آنها تا به حال طعم بود.
یک به یک چراغ کوچک سفید کنار رود سن در می آمدند، و از پنجره طبقه اول شما می توانید از روشن روشن کشتی Bateaux-mouches عبور از قوس از Pont رقیق گردونه را ببینید. حزب در نقل مکان کرد به یک ظرف از بازی با نوعی شراب قرمز شدید تر بوده است.
"آیا می توانید تصور کنید، پرسید:" د Gruse، به عنوان نوعی شراب قرمز ریخته می شد، "که افرادی که در واقع در خدمت آب آنها هیچ چیزی در مورد می دانیم وجود دارد؟"
"واقعا؟" یکی از مهمانان، یک سیاستمدار آلمانی گفت.
"شخصا، قبل از من رها کردن یک بطری من می خواهم بدانم چه چیزی در آن است."
"اما چگونه؟ چگونه می توان مطمئن باشی؟"
"من دوست دارم به شکار در اطراف تاکستان. این محل من استفاده می شود برای بازدید در بوردو. من به دانستن winegrower وجود دارد شخصا که راه را به مطمئن شوید که چه شما در حال نوشیدن کردم."
"یک ماده از شجره نامه، چارلز، گفت:" سیاستمدار دیگر.
"این مرد"، ادامه داد د Gruse به عنوان اینکه هلندی صحبت نکرده بود، "همیشه داستان پشت شراب خود را به شما یکی از آنها داستان فوق العاده ترین من تا کنون شنیده بود. ما، مزه در کارخانه شراب سازی خود شدند، و ما به آمد یک چلیک که او اخم او پرسید: اگر من با او موافقیم که قرمز بوردو بهترین شراب در جهان بود. البته من موافق بود. سپس او ساخته شده عجیب بیانیه.
"شراب در این چلیک، او گفت، و اشک در چشمان او وجود دارد، 'بهترین محصول در جهان است. اما عمر آن به دور از کشوری که در آن رشد کرده بود آغاز شده است."
د Gruse متوقف به بررسی کنید که مهمانان خود را در حال خدمت شد.
"خوب؟" گفت: مرد هلندی.
د Gruse و همسرش نگاه رد و بدل.
"آیا به آنها بگویید، مون چری" او گفت.
د Gruse خم به جلو، جرعه دیگری از شراب در زمان، و لب خود را با گوشه ای از دستمال سفره را پاک کرد. این داستان او به آنها گفت است.
در سن بیست و یک، پیر - که به نام بود او به winegrower - توسط پدرش فرستاده شده بود به صرف برخی از زمان با عمویش در ماداگاسکار. در عرض دو هفته او برای یک دختر محلی به نام Faniry، و یا "هوس" در ماداگاسکار کاهش یافته بود. شما می توانید او را سرزنش نیست. در هفده سالگی او دلربا بود. در نور آفتاب مالاگاسی پوست او طلایی بود. سیاه و سفید، دور کمر طول مو او، که مستقیما در کنار گونه او آویزان، بزرگ، چشم انتها قاب. این واقعی کودتای د foudre برای هر دو آنها بود. ظرف پنج ماه آنها متاهل بودند. Faniry هیچ خانواده بود، اما پدر و مادر پیر از فرانسه برای عروسی آمد، حتی اگر آنها به شدت از آن تصویب و به مدت سه سال زن و شوهر جوان بسیار خوش و خرم در جزیره ماداگاسکار زندگی می کردند. سپس، یک روز، یک تلگراف از فرانسه آمده بود. پدر و مادر پیر و برادر خود را در یک تصادف ماشین کشته شده است. پیر و جو در زمان پرواز بعدی خانه را به شرکت در مراسم تشییع و مدیریت تاکستان به جا مانده از پدرش.
Faniry دو هفته بعد به دنبال. پیر را داغدار شد، اما با Faniry او را به در حال اجرا تاکستان حل و فصل کردن. خانواده اش، و تنبل، روز روستایی زیر آفتاب گرمسیری، برای همیشه رفته بودند. اما او بسیار خوش و خرم ازدواج کرده بود، و او به خوبی خاموش بود. شاید، او استدلال، زندگی در بوردو می شود بسیار بد است.
اما او اشتباه بود. به زودی آشکار شد که Faniry حسادت بود. در ماداگاسکار او هیچ بازی بود. در فرانسه او حسادت هر کس بود. از خدمتکاران. دبیر. حتی دختران دهقانان که انگور بود و در لهجه خنده دار خود را منتظر بودند. او خودش را متقاعد کرد که پیر عشق به هر یک از آنها به نوبه خود ساخته شده است.
او با insinuations در، ساده، آنهایی که بی هنر که پیر سختی حتی به رسمیت شناخته شده آغاز شده است. سپس او در خلوت اتاق خواب خود سعی اتهام غیر نافذ است. وقتی که او انکار کرد که، او به خشونت، محکوم تحقیر آمیز در آشپزخانه، کارخانه شراب سازی، مزارع متوسل شده است. فرشته پیر در ماداگاسکار ازدواج کرده بود داد و بیداد کن تبدیل شده بود، کور حسادت. هیچ چیز او کرد و گفت: می تواند کمک کند. اغلب، او را به خاطر یک هفته یا بیشتر صحبت می کنند، و هنگامی که در گذشته او صحبت کرد آن را تنها می شود به فریاد دهید و در عین حال بیشتر یا قسم می خورم دوباره قصد خود را به او را ترک. توسط سوم تاک از برداشت آن را به همه آشکار بود که آنها را به یکدیگر منفور است.
یک شب جمعه، پیر پایین در کارخانه شراب سازی بود، کار بر روی یک چرخشت برقی جدید. او تنها بود. انگور چینان ترک کرده بودند. ناگهان در باز شد و Faniry وارد شده، بیش از حد ساخته شده است. او راست راه می رفت تا به پیر، بازوانش را دور گردن او را پرت، و خودش را در برابر او فشرده شده است. حتی بالاتر از دود از انگور فشرده او می تواند بوی که او نوشیدن شده است.
"گفتم:" او آهی کشید، "چه باید بکنیم؟"
او به شدت او می خواست، اما همه توهین گذشته و صحنه های تحقیر آمیز در درون او welled تا. او تحت فشار قرار دادند به دور است.
"اما، عزیزم، من قصد دارم به یک کودک."
"آیا می شود پوچ. رفتن به رختخواب! شما نمی آیند. و را که به رنگ کردن آن باعث می شود شما مانند ترش نگاه کنید."
چهره Faniry را سیاه، و او خودش او را با اتهامات جدید انداخت. او هرگز برای او مراقبت بود. او تنها در مورد رابطه جنسی مراقبت. او با آن وسواس شد. و با زنان سفید پوست. اما زنان در فرانسه، زنان سفید پوست، آنها لذیذ بودند، و او به آنها خوش آمد بود. او یک چاقو از دیوار ربوده و او را با آن lunged به. او در اشک بود، اما آن را در زمان تمام قدرت خود را برای نگه داشتن چاقو از گلو او. در نهایت او را تحت فشار قرار دادند، و او نسبت به چرخشت تصادفا. پیر ایستاده بود، شدت تنفس، به عنوان پیچ مطبوعات گرفتار در موهای او و او را در کشیده است. او فریاد زد، تلاش برای خودش آزاد. بیت پیچ به آرامی به شانه او و او دوباره جیغ کشید. سپس او از هوش رفت، هر چند که آیا از درد یا دود او مطمئن نبود. او نگاه دور تا زمانی که یک صدا مشمئز کننده به او گفت بیش از آن بود. سپس دستش را بلند کرد و روشن جریان خاموش.
مهمانان مشخصه لرزید و د Gruse در داستان خود متوقف شد.
"خب، من نمی خواهد به جزئیات در جدول به" او گفت. "پیر بقیه بدن به مطبوعات تغذیه و مرتب است. سپس او به خانه رفت، یک حمام بود، یک وعده غذایی می خوردند، و به رختخواب رفت. روز بعد، او گفت همه Faniry در نهایت او را و رفته را ترک کرده بودند برگشت به ماداگاسکار. هیچ کس شگفت زده شد. "
او دوباره متوقف شد. مهمانان خود را حرکت نشست، چشمان خود را نسبت به او تبدیل شده است.
"البته،" او ادامه داد: "شصت و پنج سال بد برای قرمز بوردو بود. بجز پیر که چیز فوق العاده ای بود. پس از جایزه به دست آورد، و هیچ کس می تواند درک چرا."
همسر ژنرال پاک گلو او.
"اما، قطعا،" او گفت، "شما آن را طعم نه؟"
"نه، من آن را مزه نیست، هر چند پیر من اطمینان همسرش شراب قرض عطر بی نظیر بود."
"و شما نمی، ER، خرید هر؟" پرسید: به طور کلی.
"چگونه می توانم رد آن است هر روز که یکی از این شجره نامه را پیدا می کند نیست."
سکوتی طولانی وجود دارد. هلندی ناشیانه در صندلی خود منتقل شده، شیشه ای خود را در نیمه راه بین جدول و لب باز خود را آماده. مهمانان دیگر در سراسر سختی در هر نگاه است. آنها نمی فهمند.
"اما اینجا نگاه کنید، Gruse، گفت:" به طور کلی در گذشته، "شما به این معنی نیست که به من بگویید ما در حال نوشیدن این زن سر در گم کن، D'شما؟"
د Gruse خونسردی در انگلیسی خیره شد.
"ممنوع آسمان، عمومی،" او گفت: به آرامی. "هر کس می داند که بهترین گفتگوی همیشه باید اول است."

داستان کوتاه انگلیسی

رضا بیگدلی
کافه ای ها
استارت آپ کافه ای ها
سایت تفریحی
سایت تفریح و سرگرمی
سایت سرگرمی
دانلود کتاب
دانلود آهنگ
دانلود نرم افزار اندروید
سایت خبری ربلک
اخبار تجارت
کسب و کار اینترنتی
کسب و کار آنلاین
کسب و کار نوین
استارت آپ
نابغه الکترونیک رضا بیگدلی
طراح ارشد رباتیک ایران
بهترین طراح ربات ایران
مرد اول رباتیک ایران
مرد اول الکترونیک ایران
دانلود برنامه اندروید
اندروید
نرم افزار اندروید
بازی اندروید
بازی برای اندروید
برنامه برای اندروید
اندرویدی ها
کافه اندروید
کافه جدید برای اندروید
مهندس رضا بیگدلی



سیاه و سفید مارهای زهردار مناطق گرمسیر: یک EV با زهر جدی

درجه ای از ایمنی و آسایش در میان آنها: سنگ چخماق قدرت Valene سیاه مارهای زهردار مناطق گرمسیر، یک وسیله نقلیه الکتریکی سه چرخ با هدف ترکیب هیجان از موتور سیکلت با عملکرد بالا با برخی از قدرت پردازش از خودرو رانندگی اعلام کرده است. در حال شک نیست، این یک ماشین طراحی شده برای قرار دادن سم جدی در جلو است.
جالب توجه است، سنگ چخماق قدرت توصیف مامبای سیاه به عنوان اولین وسیله نقلیه الکتریکی آن - اشاره به این واقعیت است که پروژه Chreos بلند پروازانه خود را هنوز در حال توسعه.
گفت که، حتی به عنوان ارزش اقتصادی بروید، Chreos و Black Mamba تقریبا تا آنجا حذف شده به شما. که در آن Chreos بالا مفهوم، بالا پایان رزمناو لوکس بود، مامبای سیاه با عملکرد بالا 3 چرخ با تاکید بصورتی پایدار و محکم در آدرنالین است. در واقع، برای ایمنی، هر دو شتاب و سرعت بالا به صورت الکترونیکی محدود شده است. و مهمتر از همه، این است که در مرحله نمونه اولیه، آن یک ماشین با یک پا در دنیای واقعی است.
هر چند "نمونه اولیه پیشرفته،" شرکت کم حرف در مورد شتاب سیاه مارهای زهردار مناطق گرمسیر است. واضح است که این با انتخاب در مرکز موتور مجهز به چرخ عقب، که از 80 کیلو وات تا 600 کیلو وات محدوده متفاوت خواهد بود. قدرت موجود همراه با آیرودینامیک و یک مرکز کم جرم باید این چیزی که نیش جدی را.

با این حال، شرکت را نشان می دهد به جدید اطلس است که سرعت بالا در همه مدل خواهد شد به 250 کیلومتر / ساعت (155 مایل در ساعت) محدود شده است. با توجه به Johnaton Grech سنگ چخماق قدرت، ارزش اقتصادی یک لبه که آن را به قدرت همراه با کنترل. "نرم افزار پیشرانه ما به طور خاص گشتاور چرخ عقب برای جلوگیری از چرخش و حفظ تسلط به طور مداوم در طول شتاب سریع تنظیم،" او می گوید جدید اطلس. "این یکی از مزایای استفاده از داشتن یک پیشرانه تمام الکتریکی، که در آن قدرت را می توان به دقت کنترل شده، بنابراین ساخت چنین یک ماشین قدرتمند آسان تر برای کنترل و امن تر برای رانندگی است."


رضا بیگدلی
کافه ای ها
استارت آپ کافه ای ها
سایت تفریحی
سایت سرگرمی
دانلود کتاب
دانلود آهنگ
دانلود نرم افزار اندروید
cafeiha.ir
cafeiha.com
سایت خبری ربلک
اخبار تجارت
کسب و کار اینترنتی
کسب و کار آنلاین
کسب و کار نوین
استارت آپ
نابغه الکترونیک رضا بیگدلی
طراح ارشد رباتیک ایران
بهترین طراح ربات ایران
مرد اول رباتیک ایران
مرد اول الکترونیک ایران
دانلود برنامه اندروید
اندروید
نرم افزار اندروید
بازی اندروید
بازی برای اندروید
برنامه برای اندروید
اندرویدی ها
کافه اندروید
کافه جدید برای اندروید



این شرکت یک کمی کمتر خجالتی در مورد پایان عملی تر از مشخصات عملکرد. بسته های باتری در 15، 30 و 50 طعم کیلووات ساعت است که سنگ چخماق ادعا می کند می توان بین 180 و 500 کیلومتر (120 و 310 مایل) در یک شارژ آمده است. که به نظر می رسد وابسته به محدودیت معقول خاص اعمال می شود - جدید اطلس توصیه جفت شدن یک باتری 15 کیلووات ساعت با یک موتور 600 کیلو وات اگر شما می خواهید به آن را به انتهای خیابان خود را، به عنوان مثال.
وقتی که می آید به ایمنی، مامبای سیاه است یک اسکلت لوله فولادی، بدون درز و سنگ چخماق قدرت اصرار پاهای راننده و مسافر به خوبی پشت اکسل جلو قرار گرفته است. بدن کامپوزیت است "خواص حافظه" که آن را ادعا کرد آسیب قابل توجهی از ضربه با سرعت کم و ضربه اجتناب کنند.
علاوه بر این، سنگ چخماق قدرت نشان می دهد این است که به دور از یک تجربه رانندگی تکمیل نشده است. این خودرو ادعا شده است که گوشی های هوشمند فعال شده است، و یکی از وسایل نقلیه تولید برای اولین بار به با اختیاری شیپور کامل سیستم صوتی دیجیتال است.
سنگ چخماق قدرت امیدوار است تا تولید و توزیع از سال 2017. قیمت انتظار می رود که در 35،000 € (US 39،200 $).
در اینجا تنظیمات ورق های ارائه شده توسط سنگ چخماق قدرت است:

    
فوق العاده سبک کامل الکتریکی 3 چرخ خودرو ورزش
    
موتورهای الکتریکی اعم از 80KW (107bhp) به 600KW (810bhp)
    
تا 500 کیلومتر استقلال در یک شارژ (با بسته باتری 50kWh)
    
DC پشتیبانی شارژ سریع، با سازگاری HyperCharging اختیاری (AC / DC شارژر یکپارچه)
    
فولاد و هوافضا شاسی آلومینیومی با عناصر آلیاژ تیتانیوم اختیاری
    
بازسازی کننده ترمز و دیسک ترمز با عملکرد بالا بر روی هر چرخ
    
بدن مواد کامپوزیت
    
سیستم شناسایی راننده با عملیات بدون کلید
    
سیستم های چند رسانه ای پیشرفته با سیستم شیپور تمام دیجیتال صوتی اختیاری
    
روشنایی کامل LED در سراسر
    
بسیار قابل تنظیم
    
ابعاد 3.71 X 1.98 X 1.10 متر (12.2 X 6.5 × 3.6 فوت)


رضا بیگدلی
کافه ای ها
استارت آپ کافه ای ها
سایت تفریحی
سایت سرگرمی
دانلود کتاب
دانلود آهنگ
دانلود نرم افزار اندروید
cafeiha.ir
cafeiha.com
سایت خبری ربلک
اخبار تجارت
کسب و کار اینترنتی
کسب و کار آنلاین
کسب و کار نوین
استارت آپ
نابغه الکترونیک رضا بیگدلی
طراح ارشد رباتیک ایران
بهترین طراح ربات ایران
مرد اول رباتیک ایران
مرد اول الکترونیک ایران
دانلود برنامه اندروید
اندروید
نرم افزار اندروید
بازی اندروید
بازی برای اندروید
برنامه برای اندروید
اندرویدی ها
کافه اندروید
کافه جدید برای اندروید
مهندس رضا بیگدلی



لیزر گرداب مارپیچی هستند تواند نگه دارید قانون مور لگد زدن کمی طولانی تر

در سال های اخیر، نگرانی هایی است که قانون مور در مورد به سقوط از هم جدا شده اند شدت گرفته است به عنوان مهندس فقط در مورد فشرده حداکثر میزان قدرت پردازش ممکن است از هر اتم در تراشه های سیلیکونی پیچیده ساخته شده است. اما یک مطالعه جدید نشان می دهد که رمزگذاری اطلاعات با استفاده از پرتوهای لیزر و مارپیچی هستند می تواند به ما کمک کند همگام با خواسته های داده روزافزون ما است.

برای چند دهه، ما شده ایم پیدا کردن راه به طور مداوم کامپیوتر و اجزای است که آنها را هر چه سریع تر قدرت، ارزان تر و کوچکتر، به عنوان قانون مور خلاصه شده است. به طور خاص، قانون مور بیشتر از یک مشاهده از یک قانون فیزیکی واقعی است که اساسا می گوید که میزان قدرت محاسباتی که می تواند به یک مدار مجتمع فشرده تقریبا هر دو سال دو برابر شده است.

اما بسیاری از استدلال کرده اند این روند نمی تواند برای همیشه ادامه به عنوان مهندس در نهایت اجرا تا در برابر محدودیت های فیزیک است. به عبارت دیگر، در برخی از نقطه آن غیر ممکن خواهد شد به چیپس و دیگر اجزای هر کوچکتر است. با مهندسان در حال حاضر با مواد هستند که تنها یک اتم ضخامت کار، برخی می گویند در پایان قانون مور می تواند به عنوان کمی به عنوان چند سال به دور است.

یک مطالعه در شماره اخیر مجله علوم منتشر شده نشان می دهد که داده ها را پشتیبانی می کند با استفاده از پرتوهای لیزر به شکل یک بطری بازکن یا گرداب می تواند کلیدی برای فشردن بهره وری کمی بیشتر از زیرساخت های فناوری اطلاعات است.

"برای انتقال داده در حالی که با استفاده از انرژی کمتر، ما نیاز به تجدید نظر آنچه در داخل این دستگاه، می گوید:" لیانگ فنگ، دکترا، استاد دستیار در دانشگاه در دانشکده بوفالو مهندسی و علوم کاربردی، و نویسنده شرکت سرب مطالعه است.

دستکاری لیزر برای حمل اطلاعات تا حد ممکن با تقسیم تا طول موج های مختلف نور به قیف داده های بیشتر پایین یک مسیر به یکی استفاده از همگامی با انفجار جهانی تقاضا برای پهنای باند بیشتر در عصر اطلاعات امروز بوده است. در حال حاضر، این روش ها نیز رسیدن به محدودیت های خود را، باعث محققان برای دریافت خلاق.

تیم تحقیقاتی فنگ استفاده از یک تکنیک نور دستکاری به نام حرکت زاویه ای مداری برای شکل دادن به لیزر در یک الگوی بطری بازکن با یک گرداب در مرکز، نوع معادل لیزر یک ابر قیف و یا گرداب ایجاد شده توسط وان تخلیه، در نتیجه در حال حرکت داده های بیشتر به سرعت.


رضا بیگدلی
کافه ای ها
استارت آپ کافه ای ها
سایت تفریحی
سایت سرگرمی
دانلود کتاب
دانلود آهنگ
دانلود نرم افزار اندروید
cafeiha.ir
cafeiha.com
سایت خبری ربلک
اخبار تجارت
کسب و کار اینترنتی
کسب و کار آنلاین
کسب و کار نوین
استارت آپ
نابغه الکترونیک رضا بیگدلی
طراح ارشد رباتیک ایران
بهترین طراح ربات ایران
مرد اول رباتیک ایران
مرد اول الکترونیک ایران
دانلود برنامه اندروید
اندروید
نرم افزار اندروید
بازی اندروید
بازی برای اندروید
برنامه برای اندروید
اندرویدی ها
کافه اندروید
کافه جدید برای اندروید



پیشرفت کلیدی در کار این تیم توانایی خود را به کوچک لیزری گرداب به یک نقطه که در آن می تواند با قطعات کامپیوتر های موجود رابط بود. تاب گرداب پرتو لیزر اجازه می دهد تا آن را برای حمل داده ده برابر بیشتر از معمولی، لیزر خطی.

که تنها سفارش از قدر افزایش می تواند به اندازه کافی برای دفع پایان قانون مور در حالی که برای دیگر مهم است، اما نوآوری بیشتر احتمال دارد مورد نیاز خواهد بود برای نگه داشتن بیش از ارزش یک قرن از بهبود محاسبات سازگار هم قوی است.